به وبلاگ من خوش امدید....... در تب عشق می سوزم.... می دانم که سوختن خطاست....... من این سوختن را ...... با همه ی آتشینش دوست دارم...... در آغوش کوهی اسیرم...... مرگم به بهمن سزاست....... من این بهمن مرگ را ...... با همه سردیش دوست دارم...... میان هجوم تو این تبار چه تنهاست....... من این راندگی را...... با همه وجودم دوست دارم...... عزیزان امیدوارم در وبلاک من لحظات خوبی رو سپری کنید........ به امید اینکه هیچ وقت تنها نباشیدوهمیشه شاد باشید....... موفق وموید باشید.......
ایستگاه عشق 1
دنیای کوچک من (ماریا) 1
دختر بهار 1
برکه شادکامی 1
از ته دل مینویسم 1
عاشق دلشکسته 1
الهه عشق 1
در انتظار محبت 1
عشق ,پری برای پرواز 1
سکوت 1
شعر وعاشقی 1
my love f...m 1
بهترین ها 1
بی بهانه عاشقانه 1
کلاه خاکی 1
بیا تو مفیده 1
عاشقونه 1
Djsina Download Center 1
باران که ببارد... 1
اسمون پر ستاره 1
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

                  تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لحظه های تنهایی و آدرس tanhayihaydelam.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 626
بازدید کل : 184501
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



 

زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک!

ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.

ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !

               



ادامه مطلب


+ نوشته شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:,ساعت 6:10 توسط تکتم |

صفحه قبل 1 صفحه بعد